دیدن مساجد، مدارس دینی و سایر ساختمان های کوچک و بزرگ متعلق به مذاهب مختلف در امتداد بزرگراه های کشور معمول است. وجود این نهادهای مذهبی از کراچی تا گلگیت و سراسر کشور تجلی واضحی از فرهنگ مذهبی و حضور نیروهای مذهبی است. بیشتر افراد بهره مند از تشکیلات رسمی مذهبی متعلق به گروههای با درآمد پایین هستند. این روند در ایالت پنجاب، تغییر واضحی را در ساختار اجتماعی پدید آورده است و در ایالت سِند، این تغییر بهصورت تدریجی در حال وقوع میباشد. در بلوچستان نیز مانند دیگر ایالتهای کشور، در حال حاضر چنین ساختمانهایی در بزرگراههای اصلی و جادههای خارج از شهرها دیده میشوند؛ هرچند در بلوچستان بنا بر دلایل مختلف، این دگرگونی پیچیدهتر میباشد.
افزایش شهرنشینی در مناطق مختلف بلوچستان و افزایش حجم طبقه متوسط جامعه ممکن است از دلایل رشد گرایش مذهبی در این ایالت باشد. علاوه بر این، افرادی از قوم بلوچ که در کشورهای حوزه خلیجفارس کار میکنند و همچنین اثر و نفوذ کشورهای عمان و ایران در مناطق مرزی و ساحلی نیز نقش مهمی در تغییر ساختار اقتصادی و اجتماعی این ایالت داشتهاند. در کنار همه این عوامل، برنامه دولت برای وحدت ملی و مذهبی نیز بهعنوان یک عامل مهم عمل میکند. این برنامه، اساس ایدئولوژیک پاکستان را با دین پیوند داده و هویت دینی را برتر از تمام هویتها از جمله زبان و قومیت میداند. روند تاریخی استوار سازی جامعه و حکومت بر بنیادهای دینی از همین موضوع حکایت دارد.
ناصر دشتی، پژوهشگر قومیتگرای بلوچ، در کتابی اذعان میکند که در چند دهه گذشته تحولات مهمی در جامعه بلوچ رخداده است؛ ساختارهای سنتی اجتماعی و قبیلهای تغییر کردهاند، زندگی عشایری از بین رفته و طبقه متوسط نیز در افق اجتماعی و سیاسی بلوچستان ظهور کرده است. ناصر دشتی میگوید که این تغییر اجتماعی رهبران قومیتگرا را نیز تحت تأثیر قرار داده است و اکنون بهجای سران قبایل، جوانان تحصیلکرده طبقه متوسط نقش رهبری را در این عرصه ایفا میکنند.
ساختارهای مذهبی سنتی که روزگاری صرفا به ادای رسوم و سنتهای سیاسی و اجتماعی و ادای عبادات ارتباط داشته و تصویر محافظهکارانه جامعه را در خود منعکس میکردند، اکنون بهعنوان قدرتهای واقعی اجتماعی و سیاسی در حال ظهور میباشند. این روند رو به افزایش اثر و نفوذ دولتی-مذهبی در بلوچستان نوعی احساس قدرت را برای رهبران مذهبی قومیتگرای بلوچ به وجود آورده است. درحالیکه آنها در ساختار مذهبی_سنتی چنین موقعیت قدرتمند یا مهمی نداشتند. حافظ حسین احمد، رهبر جمعیت علمای اسلام، تأکید میکند که در احزاب مذهبی نیز افراد خاصی وجود دارند که مورد حمایت هیئت حاکمه کشور میباشند؛ اما هیئت حاکمه در حال حاضر نیز به سرداران قبایل بیشتر اعتماد دارد؛ زیرا آنان قادرند در ریشهکن کردن گرایشهای جداییطلبانه در قوم بلوچ نقش مؤثرتری را نسبت به رهبران مذهبی ایفا نمایند.
بااینحال، به لحاظ جغرافیایی نیز یک تقسیمبندی آشکار حتی در بین مکاتب فکری مختلف مذهبی مشاهده میشود. احزاب ممنوعه فرقهگرا و پیکارجو نیز به لحاظ سیاسی ادعای وابستگی به محافل سیاسی تحت حمایت هیئت حاکمه کشور را دارند. در شهر کویته، مناطق قلات، نصیرآباد، جل مگسی و مناطق پشتون نشین اثر و نفوذ این گروهها بیشتر دیده میشود. این در حالی است که رهبران مذهبی سایر نواحی شامل گوادر، تربت، پنجگور، واشک، چاغی، خاران، کچ، نشکی و آواران دارای گرایشهای قومی میباشند. این روحانیون وظیفه مقابله با اثر و نفوذ احزاب سیاسی و جنبش های مقاومتی (مراد از جنبش های مقاومتی گروه ها و پیکارجویان قومیت گرای غیرمذهبی می باشند) را به عهدهدارند. همچنین نیروهای مقاومتی یا پیکارجویان شامل گروههای مذهبی و همچنین گروههای چپگرا میباشند. سازمانهای مقاومتی قومیتگرای بلوچهای پاکستان از جمله جبهه آزادیبخش بلوچستان و ارتش آزادیبخش بلوچستان بیشتر در پاکستان فعال هستند و دارای ایدئولوژیهای چپ یا سکولار میباشند. سازمانهای مقاومتی بلوچ های ایران بهویژه جیش العدل گرایش مذهبی دارند. این حزب در مناطق مرزی بخشهای مذکور ایالت بلوچستان پاکستان میجنگد و از هویت مذهبی خود برای نفوذ در بلوچهای استان سیستان و بلوچستان ایران استفاده می کند.
حفیظ جمالی، انسانشناس و رئیس بخش سی پک در بلوچستان میگوید: که این مشکل آنقدر هم که اکثر به نظر میرسد ساده نیست. او میگوید بخشهای مرکزی بلوچستان از زمان خان قلات دارای گرایشهای مذهبی نسبتا زیادی بودهاند؛ زیرا خان قلات در سطح حکومتی از امور مذهبی حمایت میکرد. بعدها در طول جنگ افغانستان نیز این مناطق بیشتر تحت تأثیر گسترش نهادهای مذهبی قرار گرفت. او میگوید: در حالیکه، مناطق شرقی و غربی از همان ابتدا تمایل کمتری به امور دینی داشتهاند. اکنونکه در این مناطق نیز بر تعداد مساجد و مدارس دینی افزوده میشود؛ لیکن سرعت افزایش میزان اثر و نفوذ مذهبی تاکنون در این مناطق بسیار کم میباشد.
حافظ زبیر احمد، رهبر محلی جماعت علمای اسلام (شاخه فضل الرحمن) که یک مدرس مدرسه دینی میباشد میگوید: آموزش دینی و غیردینی، هر دو جامعه بلوچ را دستخوش تغییرات قرار داده است. وی معتقد است که افزایش تعداد مدارس دینی نهتنها میزان سواد و آموزش را در جامعه بالا میبرد، بلکه دسته جدیدی از طبقه متوسط پایین در جامعه ظهور میکند که نسبت به حقوق سیاسی خود حساستر است. معلمان مدارس دینی و روزنامهنگاران مناطق مختلف بلوچستان میگویند که در مدارس دینی بلوچستان احساسات قومی شدیدی وجود دارد و آنان با نظام قبیلهای و سرداری بهشدت مخالفاند. سیستم قدرتمند قبیلهای یا سرداری، خود را وارث فرهنگ و جامعه و تمدن سیاسی قوم بلوچ میداند. در گذشته، ساختار مذهبی سنتی تا حدودی با نظام سرداری هماهنگ بود و بسیار بهندرت اتفاق میافتاد که این دو یکدیگر را به چالش بکشند؛ اما اکنون با افزایش گرایش مذهبی، این روند در حال تغییر است.
اگر بخواهیم تأثیر این جریانات فکری جدید را برحسب تعداد مراکز مذهبی یا مدارس دینی واقع در امتداد بزرگراههای بلوچستان بسنجیم، به نتیجهای بسیار ناامیدکننده خواهیم رسید. تعداد مدارس کوچک و بزرگ دینی بیش از ۱۰ هزار میباشد. بر اساس یک تخمین، برای هر ۱۲۰۰ تا ۱۳۰۰ نفر یک مدرسه دینی وجود دارد. این در حالی است که است در ایالت سِند یک مدرسه دینی به ازای ۴۵ تا ۵۰ هزار نفر و در ایالت خیبرپختونخوا یک مدرسه دینی به ازای ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر موجود میباشد. با این وجود، نمیتوان گفت مدرسه دینی را نهاد جدید برای گسترش افکار و ایدئولوژی انقلابی دانست. مدارس دینی بلوچستان نقش مهمی در سازماندهی طالبان داشتهاند و علاوه بر نیروی انسانی، پشتیبانی ایدئولوژیک و سیاسی نیز به این گروه ارائه میکردند.
مدارس دینی در بلوچستان در ایجاد خشونت فرقهای نیز نقش بسیار مهمی داشتهاند. عواملی مانند فضای سیاسی کلی ایالت، غلبه ایدئولوژی قومیتگرای بلوچی در مباحث آموزشی و خشم و نارضایتی علیه سیاستهای دولت مبنی بر ریشهکن کردن ستیزهجویی را میتوان موجب پیدایش و رشد گرایشهای قومیتی در طلاب و مدارس دینی دانست. قاری سیفالله، سرپرست مرکز اسلامی مشهور پنجگور وابسته به جماعت اسلامی، میگوید: احتمالا یکی از دلایل نارضایتی طلاب مدارس دینی این است که آنان دچار این احساس محرومیتاند که دولت آنها را تنها رها کرده است. با این حال، شاهزاده ذوالفقار، روزنامهنگار برجسته و تحلیلگر در شهر کویته، این ادعا را رد میکند. به عقیده او، اکثر طلاب مدارس دینی پشتون هستند. وی میگوید: این گرایشهای قومی آنان نمیتواند فایدهای برای احزاب سیاسی یا جنبشهای مقاومتی یا پیکارجو داشته باشد؛ زیرا این طلاب از احزاب سیاسی و گروههای فرقهگرای خود حمایت میکنند. هدف هرچه باشد، جنبش مقاومت قومیتگرای بلوچ که گرایش به ایدئولوژی چپ دارد و تحت تأثیر جنبشهای انقلابی جهانی چپ و پیشینه تاریخی خود میباشد، اکنون با مقاومت در برابر نیروهای مذهبی قومیتگرا مواجه میباشد.
وجود قومیتگرایی مذهبی در بلوچستان
در اینجا این پرسش مطرح میشود که آیا در بلوچستان نیروهای مذهبی با گرایشهای قومی وجود دارند؟ اگرچه ممکن است مؤسسات آموزشی دینی قادر به ریشهکن نمودن تمایلات قومیتگرایانه از ذهن طلاب نبوده باشند، اما احساس رابطه و تعلق با سایر اقوام پاکستانی را قطعا به آنان القا نمودهاند. در میان گروههایی که نقش مهمی در سهم گیری گسترده طلاب بلوچ در مباحث قومی، مذهبی و اجتماعی داشتهاند، جماعت تبلیغی (جماعت تبلیغی سنی های دیوبندی را تشکیل می دهند که به دور از سیاست و نزاع زمینه ترویج افکار تندرو دیوبندی را فراهم می سازند و به نوعی می توان گفت که آنان تصویر نرمی از تندروهای دیوبندی ارائه می کنند) از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. گروههای تروریستی ممنوع مانند تراست الرحمت و جماعت الدعوه شبکه فعالیت خود را در سرتاسر ایالت بهویژه در مناطقی که مرکز فعالیت جنبشهای مقاومتی بودند، توسعه دادند. علیبابا تاج، یک از شخصیت های اجتماعی در کویته، میگوید: اگر این سازمانها طرفدار وحدت ملی باشند، برای نرم کردن گرایشهای قومیتی آنان به چند سال دیگر نیاز خواهد بود داشت؛ اما برای این کار لازم است حجم طبقه متوسط را در ایالت بلوچستان افزایش داد.
با اینحال، هنوز به این سؤال بسیار مهم پاسخ داده نشده است. مروری کوتاه درباره جیش العدل، سازمانی که در ایران فعالیت میکند، ممکن است در درک این سؤال مفید باشد. جداییطلبان و مبارزان بلوچ یک سری حملات علیه ایران را از اینسوی مرز انجام میدهند و این حملات، مدتهاست که باعث ناامنی در استان سیستان و بلوچستان ایران شده است. در اکتبر سال ۲۰۱۸ در ۱۵۰ کیلومتری جنوب شرقی زاهدان، مرکز سیستان و بلوچستان، دوازده مأمور امنیتی از یک روستا ربوده شدند. مسئولیت این عملیات را جیش العدل، گروه ستیزه جوی سنی مذهب ضد حکومت ایران، بر عهده گرفت. هرچند این گروه عمدتا در ایران فعالیت میکند، اما از حمایت قبایل بلوچ ساکن در خاک پاکستان نیز برخوردار است و از پاکستان نیز دست به عملیات میزند.
جیش العدل را میتوان یک گروه ستیزه جوی مذهبی و قومیتگرا دانست که پس از دستگیری و اعدام عبدالملک ریگی، رئیس گروه افراطی سنی جندالله توسط ایران، تأسیس گردید. جیش العدل ادعا میکند که برای حقوق مردم اهل تسنن و بلوچ ایران مبارزه میکند. این گروه همچنین در قبال آزادسازی کارکنان امنیتی، خواستار اموری ازجمله تأمین حقوق برابر برای مسلمانان سنی و بلوچ در ایران شدند.
این تقاضا نشان میدهد که این گروه برخلاف جندالله، برای حقوق استان با اکثریت بلوچ در ایران میجنگند و استقلال بخشیدن به این مناطق مورد هدف آن نیست؛ اما واقعیتهای موجود حکایت دیگری دارد. افراد محلی در پنجگور و نوشکی ادعا میکنند که جیش العدل تمایلات جداییطلبانهای دارد و مانند گروههای بلوچ پاکستانی، (جبهه آزادیبخش بلوچستان و ارتش آزادیبخش بلوچستان) خواهان تشکیل بلوچستان متحد متشکل از مناطق بلوچ ایران، افغانستان و پاکستان است. به همین دلیل است که جوانان در مناطق مرزی پاکستان به این گروه متمایل گردیده و به آن پیوستند. اکبر نوتی زئی روزنامهنگار کویته معتقد است که بیکاری نیز میتواند عامل این مسئله باشد. اکثریت کسانی که در این گروه جذب میشوند، آن عده از جوانان سنی مذهب بلوچ هستند که تحت تأثیر سازمانهای فرقهای و مذهبی سنی قرارگرفتهاند. اکثریت رهبران مرکزی جیش العدل از بلوچستان ایران هستند. بهاینترتیب این گروه بهعنوان یک گروه مذهبی جداییطلب بینمنطقهای مطرح میباشد.
مقایسه جیش العدل با گروه بلوچ راجی اجوئیو سانگر (BRAS) جیش العدل و گروههای مقاومت راستگرای بلوچ در پاکستان گاهی با سایر جنبش های مقاومتی نیز درگیر میشوند. بلوچ راجی اجوئیو سانگر (براس) ائتلافی از جنبش ارتش آزادیبخش (BLA)، جبهه آزادیبخش بلوچستان (BLF) و پاسداران جمهوریخواه بلوچستان (BRG) میباشد. درگیریهای مسلحانه بین براس و جیش العدل در مناطق مرزی پاکستان اکثر رخ میدهد. ایران برای BLA و BLF مشکلی ایجاد نمیکند و موضع ایران یک نوع پشتیبانی برای بسیاری از آنها محسوب میشود. پیکارجویان وابسته به براس ادعا میکنند که جیش العدل به دلیل رفتار نرم پاکستان و حمایت برخی از کشورهای خلیج فارس در انجام عملیات راحت تر عمل می کنند و جنبش قومیت گرایانه به دلیل جیش العدل تضعیف میشود، اما حضور جوانان بلوچ در جیش العدل نشان میدهد که مشکل چندان ساده نیست.
اگر شورشیان پاکستان هیچگونه ارتباط نزدیک با ایران نداشتند، این گروهها جندالله سابق را تحمل میکردند، اما اکنون اوضاع بسیار متفاوت است. در وبلاگهایی که توسط چند تن از جوانان طرفدار براس نوشتهشده است، از اتحاد بین مقاومت گران بلوچ پاکستانی و برادران بلوچ آنان که در ایران مشغول فعالیت هستند سخن به میان آمده است؛ هرچند این تلاشها تاکنون موفقیت چندانی نداشته است.
برخی از رهبران قومیتگرای مقاومت پاکستان که مفتخرند که با ایدئولوژیهای سکولار و چپ مقاومت ملیگرایی بلوچ در ارتباط هستند، رهبری مقاومت بلوچان را برای جیش العدل مجاز نمیدانند. به عقیده آنان، این گروه به مبارزات خود رنگ و بوی مذهبی داده و موجب تقسیم قدرت جنبش مقاومت بلوچها میگردد. موضع آنان این است که دولت ایران واقعا ضد اهل سنت نیست؛ مساجد و مدارس دینی اهل سنت در ایران فعالاند؛ کتابهای اهل سنت در ایران به چاپ و نشر میرسد و مسلمانان اهل تسنن در مجلس قانونگذاری ایران نیز نمایندگی دارند.
آنان در تائید ادعای خود از مولانا عبدالحمید نام میبرند که رئیس شورای اهل سنت بلوچستان ایران میباشد. آنان معتقدند که دولت ایران در واقع با اقلیتهای قومی، یعنی بلوچها، کردها و عربها مخالف است. به گفته آنان، دولت ایران تاکنون در استان سیستان و بلوچستان که دارای اکثریت بلوچ میباشد نه مرکز فرهنگی قوم بلوچ را تأسیس کرده و نه کتابهای زبان بلوچی در استان حق انتشار را دارند؛ همچنین یک فرد بلوچ سکولار نمیتواند در انتخابات کاندیدا شود. این محبوبترین دیدگاه شورشیان است؛ اما به عقیده بسیاری از کارشناسان، اساس تبعیض علیه بلوچان ایران اختلاف مذهبی است و ظهور جیش العدل یک نوع واکنش به همین مسئله میباشد.
اگرچه گروههای عضو براس نقطهنظر مثبتی درباره ایران ندارند و طرفداران استقلال بلوچستان هستند، اما آنان از ایران حمایت نظامی دریافت میکنند و این امر آنها را به اتکا به ایران وادار میسازد. بهاینترتیب، ایران یک چتر حمایتی برای این گروههای مقاومتی فراهم میسازد و سیاست مبنی بر استفاده از آنان علیه گروههای سُنی ضد ایرانی را دنبال میکند. به گفته افراد محلی، نیروهای ایرانی امنیت خانوادههای رهبران براس را تأمین میکنند و در مقابل آن، این افراد عملیاتی را در پاکستان علیه جیش العدل انجام میدهند و اطلاعاتی را در مورد محل و مکان آنها در اختیار ارتش و آژانسهای ایرانی قرار میدهند.
ذِکریهای بلوچستان
مسئله ذِکر یکی دیگر از جلوههای چشمانداز پیچیده مذهبی بلوچستان است. قرنهاست که ذِکریها (یک فرقه مذهبی) در کوه مراد در منطقه تربت بخش کچ ایالت بلوچستان پاکستان به عبادت میپردازند. همهساله در بیست و هفتم ماه رمضان، اعضای این فرقه کوچک مسلمان یک اجتماع معنوی برگزار میکنند. پیروان این فرقه اصالتا متعلق به مکران هستند و بیشتر آنها در مناطق ماشکی، گریشا، آواران و مناطقی از لسبیلا زندگی میکنند. بسیاری از مورخان ذِکریها را از تبار بلوچ میدانند. برخی معتقدند که فاطمیان قرنها پیش از طریق ایران از مصر به این سرزمین آمده و در نوار در ساحلی مکران سکونت گزیده بودند. گذشته از پیشینه تاریخی ذِکریها، آنچه مسلم میباشد این است که آنان به بلوچستان بسیار علاقهمند و دارای احساسات قومیتگرایی هستند.
آنان بجای نمازهای یومیه، نماز مخصوصی بنام ذکر بهجا میآورند و به همین مناسبت ذکریه نامیده میشوند و خود را به این نام منسوب میکنند. در مورد جمعیت کلی ذکریها اطلاعات معتبر و رسمی در دست نیست؛ اما تخمین زده میشود که کل جمعیت آنها بین ۶۰۰ تا ۷۰۰ هزار نفر باشد که از این تعداد، حدود یکصد هزار نفر در کراچی زندگی میکنند؛ درحالیکه در نواحی مرکزی ایالت سِند نیز تعداد قابلتوجهی از آنان ساکن میباشند. بلوچهای ذکری سالها با صلح و آرامش در کنار بلوچهای نمازی (اهل سنت) زندگی میکردند؛ تا اینکه جریان فجیع کشتارهای مذهبی در این خطه آغاز شد.
هنگامیکه دولت به رهبران فرقه مذهبی سلفی اجازه داد تا در مکران بمانند، یک فعالیت نفرتانگیز علیه ذکریها آغاز گردید. پس از آن، رهبران دیوبندی از کراچی و گروههای افراط گرا پنجاب نیز در این عمل سهیم شدند. در سال ۱۹۷۸ میلادی، ژنرال ضیاءالحق، بهعنوان رئیسجمهور، از منطقه بازدید کرده و با رهبران مذهبی محلی مشورت نمود. جزئیات این موضوع را مولانا عبد الحق در جزوه خود تحت عنوان «مسئله ذکری» نقل کرده است. وی ادعا میکند که علماء از ضیاءالحق خواستند که ذکریها را بهعنوان یک اقلیت غیرمسلمان اعلام نماید و ضیاءالحق به آنان اطمینان داد که این مسئله را برای حل دائمی در دیوان عالی کشور مطرح خواهد کرد. ژنرال ضیاء رهبران مذهبی را تشویق کرد که در مورد این مشکل به مردم اطلاع دهند. در مکران و بلوچستان، ملاها سعی کردند که مسلمانان عادی را نیز به محدود نمودن روابط اجتماعی با ذکریها برای انزوای اجتماعی آنان مورد تشویق قراردادند. یک گروه مذهبی موسوم به مجلس تحفظ ختم نبوت همراه با گروه سپاه صحابه در همان روز که ذکریها برای عبادت در کوه مراد تجمع کرده بودند، جلسهای در نزدیکی آن محل برگزار کردند. این رهبران مذهبی کارکنان خود را از سرتاسر پاکستان دعوت کردند تا در این محل حضور یافته مانع برگزاری مراسم مذهبی ذکریها شوند.
طی چند سال گذشته، دولت محلی به هیچ گروه مذهبی اجازه نمیدهد تا مشکلی برای ذکریها هنگام عبادت آنان ایجاد کند؛ اما دولت این اقدام را با تأخیر بسیار انجام داد. در حال حاضر شگاف فرقهای بزرگی در میان بلوچها ایجاد شده است و ذکریها امروزه نیز مورد هدف گروههای تروریست و متعصبان مذهبی قرار دارند. در سال ۲۰۱۴ میلادی، شش نفر از پیروان فرقه ذکری در یک ”ذکرخانه“ کشته شدند. در همان سال، یک اتوبوس حامل ذکریها در بخش خضدار ایالت بلوچستان مورد حمله قرار گرفت که در آن ۷ نفر زخمی شدند. در سال ۲۰۱۶ میلادی، یک رهبر معنوی فرقه ذکری در منطقه کچ به قتل رسید. ذکریان ادعا میکنند که آنها به دلیل ایدئولوژیهای سیاسی مورد هدف قرارگرفتهاند زیرا آنها دارای ایدئولوژیهای قومیتگرای بسیار قوی هستند و از احزاب قومی در ایالت بلوچستان حمایت میکنند. مولانا عبدالحق در جزوه خود اصرار دارد که دولت به دلیل دیدگاههای سیاسی سکولار و قومیتگرای ذکریان به این موضوع علاقهمند بود و به همین دلیل بود که در واکنش به این وضعیت، بسیاری از جوانان ذکری به گروههای مقاومت بهویژه ارتش آزادیبخش بلوچستان و جبهه آزادیبخش بلوچستان پیوستهاند.
به عقیده برخی از کارشناسان، احتمالا یکی از دلایل مشارکت ذکریها در گروههای مقاومت بلوچ این است که همکاری بین سازمانهای مقاومتی قومیتگرای سکولار پاکستان و سازمانهای مذهبی قومی ایران موفقیتآمیز نبوده است؛ هرچند قومیتگرایی بلوچ بهعنوان عنصر مشترک در تمام این گروهها وجود دارد. عبدالحق هاشمی رئیس جماعت اسلامی بلوچستان این دیدگاه را تأیید میکند. وی میگوید که قبلا احساس خشم و اندوه در بین جوانان ذکری وجود داشته است و بهمحض پیدایش جنبش اخیر مقاومت، آنها در این حرکت سهیم شدند. وی میگوید: ذکریها شاید یکی از بزرگترین موانع همکاری و مشارکت بین قومیتگرایان سکولار و مذهبی بلوچ باشند. بیشتر فرماندهان مهم BLA و BLF به همین فرقه تعلق دارند.همزمان با بحران هویت، ذکریها اکنون در زمینه مسکن نیز با مشکلاتی روبرو هستند. این فرقه طی سال های اخیر به دلیل پروژههای بزرگ با مشکلاتی نظیر تخریب و اشغال اراضی و خانههای خود مواجه شده است. نوتیزی روزنامهنگار میگوید که بسیاری از ذکریان نگران آن هستند که ساخت جادهها در پروژه کریدور اقتصادی پاکستان و چین، آنها را به جابجایی در مقیاس گسترده وادار سازد؛ زیرا اکثر مردم این جامعه در مناطقی زندگی میکنند که پروژههای کریدور اقتصادی و بزرگراهها از آن عبور میکنند. جادهای که از طریق این پروژه در بلوچستان احداث میشود از یک طرف گوادر را به حوشاب در شرق تربت متصل میسازد و از طرف دیگر از گوادر تا لسبیلا، آواران، تربت و حوشاب امتداد دارد و بهوضوح میتوان مشاهده کرد که در این مسیر تعداد جمعیت عمدهای از ذکریها سکونت دارند. این مناطق شامل گوادر و حومه آن، شهر تربت، کساک، ککن، شاه راک، شاپوک، سمی، کرکی، حوشاب و بخش هایی از دندیر و کوهلوا میباشند.
دام فرقهگرایی
بازارهای بلوچستان شرقی و غربی مملو از کالاها و دیزل ایرانی است. اقلام وارداتی ایران نهتنها در بلوچستان بلکه در شهرهای مرزی ایالتهای پنجاب و سِند نیز در سطح گسترده توزیع میشوند. دکتر اسحاق بلوچ معاون مرکزی رئیس حزب نشنال میگوید: شهرکهای مرزی نمیتوانند بدون تجارت با ایران زندگی کنند و از این تجارت برای منافع سیاسی استفاده میشود. ایران وقتی در جلب حمایت مذهبی ناکام میگردد از ترغیب اقتصادی بهعنوان یک ابزار بهره میگیرد. بسیاری از بلوچ های ساکن مناطق مرزی تابعیت دوگانه ایران و پاکستان را دارند و برای بسیاری از آنها مجوزهای مرزی تجارت بنزین و دیگر کالاهای ضروری صادر شده است.
درحالیکه در دست گرفتن انحصار بازار از طریق تجارت با بلوچ های پاکستانی برای ایران بسیار آسان میباشد، کسب منافع مذهبی برای آن در این خطه بسیار دشوار است؛ زیرا گروههای مقاومتی بلوچ در مناطق اطراف سنی مذهب میباشند. ایران برای اشاعه عقاید شیعه در مناطق مرزی تلاش کرده بود؛ اما ترس از آسیب رساندن گروههای پیکارجو و افراطی سنی به شیعیان منطقه باعث ناکامی در این زمینه گردید. شهزاده ذوالفقار روزنامهنگار میگوید که علمای شیعه طرفدار ایران برای تبلیغ به مناطق بلوچ اعزام میگردند؛ اما آنان موفق نبودهاند. اکبر زیدی محقق مذهبی مشهور کویته میگوید که در مکران حتی یک فرد شیعه وجود ندارد؛ در حالیکه خانوادههای شیعه غیر بلوچ در منطقه خضدار و حوالی آن سکونت دارند؛ اما با توجه به کشتارهای فرقهای، این خانوادهها به کویته دعوت شدند و بسیاری از آنان بعدا به پنجاب بازگشته و همانجا سکونت اختیار کردند.
از سوی دیگر علما و گروههای مذهبی فرقه گرای سنی نیز مشغول اقداماتی برای مقابله با اثر و نفوذ ایران هستند و نتیجه این مسئله بهصورت افزایش شگاف مذهبی در ایالت مشاهده میشود. بخشهای کویته، قلات و مستونگ به دلیل وجود گروههای فرقهگرا و شاخههای انشعابی سازمانهای تروریست بینالمللی بسیار حساس تلقی میشوند. این گروهها تاکنون در فعالیتهای خود علیه ایران مشارکت قوی با جیش العدل ندرند؛ اما اگر این امر تحقق یابد، تقسیم فرقهای در ایالت عمیقتر خواهد شد. از آنجا که نوع پراکندگی مذهبی جمعیت در بخشهای با اکثریت بلوچ بسیار مختلف میباشد، چنین تقسیم فرقهای بر اساس سنی و شیعه در ایالت بلوچستان، شهر کویته و بخشهای نزدیک به ایالت سِند را بهشدت تحت تأثیر قرار خواهد داد. بسیاری از رهبران قومیتگرای بلوچ هنوز این موضوع را که نهادهای مذهبی موجب تغییر در جامعه بلوچ میگردند، انکار میکنند. دکتر اسحاق بلوچ میگوید: بلوچها سکولار به دنیا میآیند؛ زنان این قوم از آزادی و اعتمادبهنفس بیشتری برخوردارند و هم در داخل خانه و هم در بیرون از منزل کار میکنند. وی در پاسخ به پرسشی در مورد اینکه جمعیت علماء اسلام (شاخه فضل الرحمن) اکثریت آراء را در انتخابات مجالس ملی و ایالتی از بلوچستان کسب میکند، گفت که این امر فقط به دلیل سیاستهای اسلامگرایانه ژنرال ضیا الحق ممکن گردیده بود. وی معتقد است که ملاها توانایی ایجاد هیچگونه تحول بزرگ در جامعه بلوچ را ندارند.
بااینحال، واقعیت این است که مذهب در حال متحول ساختن فرهنگ اجتماعی و سیاسی ایالت بلوچستان است و دولت نیز سیاست مبنی بر استفاده از مذهب برای نزدیک سازی گروههای متخاصم را اختیار کرده است. در اینجا این سؤال مطرح میشود که هیئت حاکمه کشور چرا حمایت دیگر اقشار جامعه را در این زمینه جلب نمیکند؟ شهزاد ذوالفقار در پاسخ به این پرسش میگوید: هیئت حاکمه در استفاده از نقشهای مذهبی احساس سهولت و راحتی میکند و معتقد است که دیگر در این هنر مهارت تمام را حاصل کرده است. اما سایر مردم پاکستان از قبل این موضوع را تجربه کردهاند که هرگاه قشر مذهبی تحت حمایت هیئت حاکمه کشور به قدرت میرسد شروع به اعمال فشار بر طبقه اشرافی مقتدر مینماید.
روند انسجام اجتماعی در این خطه بسیار پیچیده و کند است و نتیجه نهایی را فقط میتوان حدس زد. این موضوع نیز هنوز مشخص نیست که آیا این روند گرایشهای قومی در بین جوانان بلوچ از بین برده است یا خیر. اما یکچیز مسلم است و آن اینکه هیچگونه خوراک فکری و ایدئولوژیکی نمیتواند جایگزین یک قرارداد جامع اجتماعی و توزیع عادلانه منابع باشد.
بزرگراههای امید
هنگام مسافرت در بزرگراه تازه ساخته در مسیر گوادر-پنجگور که موسوم به M-۸ میباشد، مسافر احساس میکند که در یک فیلم هالیوود قرار دارد. در این صحنه تمام عناصر مناظر فیلمهای غربی وجود دارند کوهها، بیابانها، آفتاب سوزان و سایه خشونت در پسزمینه. فقط با این تفاوت که در این صحنه مسافران بجای اسبسواری با خودرو سفر میکنند و برخلاف آمریکای قرن نوزدهم، ما در بلوچستان امروزی قرار داریم. تابلوهای تبلیغاتی شهرکهای مسکونی جدید در کنارههای جاده، داستان تحولات بلوچستان را روایت میکنند و یا حداقل تمایل مردم این خطه به شهرنشینی را بیان میکنند. در ایستگاههای واقع در مسیر M-۸ فروشندگان جوان در حال فروش تخمههای هندوانه و تخممرغ آبپز دیده میشوند. صاحب یک رستوران واقع در گذرگاه پنجگور گفت: این بزرگراه فرصتهای اقتصادی را برای افراد کمدرآمد منطقه فراهم میکند. وی افزود: پسری که در پنجگور تخممرغ میفروشد، روزانه در حدود دهها تخممرغ را به فروش میرساند. اگر دو پسر در یک خانواده کوچک تخممرغ بفروشند، میتوانند درآمد خانواده را افزایش دهند و بار مخارج خانواده را سبک سازند. ایستگاههای کنار جاده نیز فرصت بسیار خوبی را برای بهبود کسب وکارهای کوچک از قبیل کشاورزی، صنایعدستی و غیره فراهم میکنند.
هدف از برنامه احداث بزرگراههای جدید در مناطق جنوبی و ساحلی بلوچستان بهبود ارتباطات از طریق راههای زمینی و ارتقاء روند شهرنشینی بوده است؛ اما وجود این بزرگراهها باعث شده است که جمعیت روستاهای اطراف تغییر مکان داده و در اطراف جاده ساکن گردند؛ چنانچه روستاهای پنجگور و بسمه در امتداد همین بزرگراههای در حال گسترش هستند. بزرگراه ساحلی مکران (بزرگراه ملی ۱۰) و بزرگراه M-۸ که احداث آنها به ترتیب در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۱۶ میلادی به تکمیل رسید، تأثیر عمیقی بر اقتصاد و وضعیت اجتماعی ـ سیاسی بلوچستان جنوبی داشته است. طبقه متوسط جدید در مجاورت این بزرگراه در حال ظهور است که نقش مهمی درروند شهرنشینی ایفا میکند. بهرام بلوچ، روزنامهنگار گوادر، میگوید: با ساخت بزرگراه ساحلی نهتنها ارتباطات زمینی بین مناطق ساحلی بهبودیافته است، بلکه تجارت و فرصتهای تجاری نیز تقویت گردیدهاند.
این وضع کاملا برخلاف تصوری است که طبق آن، بلوچهای کوچنشین که به فعالیتهای اقتصادی از جمله کشاورزی و دامپروری تکیه میکردند، انجام کاری غیر از جنگ را توهین به جایگاه مقدس قبیلهای خود میدانستند. چنین تصوری کاملا لغو و موجب نادیده گرفتن استعدادهای بلوچ ها در زمینه کسبوکار و تجارت میباشد. صاحب یک رستوران و میوهفروشی پنجگور به ما گفت که وی هرگز فکر نمیکرد که تجارت کوچک او چنین آسایشی برای خانوادهاش به ارمغان آورد که او بتواند فرزندانش را در مدارس خصوصی انگلیسیزبان ثبتنام کند. با این حال، فرصتهای جدید تجارت و کسبوکار به آنها کمک کرده است تا نیازهای اساسی خود را تأمین نمایند.
بزرگراه جدید M-۸ که در منطقه ثوراب گوادر را از مسیر تربت، حوشاب، پنجگور و بسیمه به شاهراه قدیمی آر سی دی متصل میسازد، از سال ۲۰۰۷ زیر ساخت بود. به دلیل نگرانیهای امنیتی و محدودیتهای مالی، احداث این بزرگراه در سال ۲۰۱۶ به تکمیل رسید. در جریان ساخت این بزرگراه، دهها تن از کارگران از پنجاب و سِند در حملات جنبش های مقاومت جان خود را از دست دادند. اکنون با اتمام این پروژه، راههای جدید فعالیت اقتصادی برای افرادی که در مجاورت آن زندگی میکنند، گشوده شده است. بااینحال، در ایالتی که در طول تاریخ، پروژههای عمرانی همواره با شک و تردید دیده میشده است، اکنون نیز افرادی را میتوان یافت که درباره این پروژه ملاحظاتی دارند.
جالب اینجاست که این جاده بهعنوان بزرگراه سی پک (کریدور اقتصادی چین-پاکستان) نامیده میشود، اما واقعیت این است که این جاده نه توسط چینیها ساختهشده نه هیچ ارتباطی با پروژههای سی پک دارد؛ بلکه توسط سازمان فرنتیر (Frontier Works Organization) یعنی یکی از شرکت های مهندسی و ساخت و ساز وابسته به ارتش پاکستان، ساختهشده است. این بزرگراه از طریق بزرگراه آر سی دی بلوچستان شرقی را با کویته و سایر مناطق پاکستان متصل میکند. برخی از افراد محلی معتقدند که چین از این بزرگراه برای انتقال نفت و سایر کالاهای تجاری از گوادر به سین کیانگ استفاده خواهد کرد. نگرانی آنها این است که تردد وسایل نقلیه سنگین، باعث خراب شدن بزرگراه خواهد شد و این امر تردد مردم محلی در این جاده را دشوار خواهد ساخت. با بارندگیهای اخیر مشکل دوچندان شد. بزرگراهی که بیش از چند ماه از احداث آن نمیگذشت در قسمتهای مختلف دچار شکستگی گردید و این نگرانی مردم محلی زمانی افزایش یافت که وسایل نقلیه باربری بهشدت به این بزرگراه آسیب رساندند. برخی دیگر میگویند که این جاده به شکل استاندارد ساختهشده است؛ اما از آنجاکه فقط یک جاده است وقتی کاروان پنج تا ده وسیله نقلیه بزرگ از آن عبور کند، این جاده بسته خواهد شد؛ اما تمام این مسائل زمانی آشکار خواهند شد که فشار سنگینی این وسایل نقلیه بر بزرگراه وارد شود. با اینحال، فقط افراد محلی نیستند که انتظار بالایی از این پروژههای عمرانی دارند.
رؤیای بلوچستان شهری
متصدیان سیاسی و نظامی پاکستان رؤیای یک بلوچستان شهری را در سر میپرورانند؛ اما هر یک دلیل جداگانهای برای این رؤیا دارند. متصدیان سیاسی معتقدند که با شهرسازی امکانات اساسی در ایالت به فراوانی میسر خواهند شد درحالیکه این کار در مناطق نیمهشهری، شهرکها و مناطق عشایری دشوار خواهد بود. از سوی دیگر هیئت حاکمه نظامی کشور بر این باور است که شهرسازی به مقابله با مقاومت بلوچها کمک خواهد کرد.
اما با این حال، تاکنون اقدام کافی برای تحقق بخشیدن به این رؤیا انجام نگرفته است. هرچند برای این منظور بخش تنظیم و توسعه شهری ایجاد شده است؛ اما در حال حاضر هیچ چهارچوبی برای گسترش منظم شهری در نظر گرفته نشده است. سیاستگذاران میگویند که این تأخیر به دلیل منافع نخبگان حاکم انجام میشود که برخی از آنها با اقتصاد غیررسمی بلوچستان ارتباط دارند؛ اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که در حال حاضر روند شهرنشینی بیرویه در حال افزایش است و این امر میتواند در آینده نزدیک منجر به مشکلاتی شود، بنابراین دولت باید با برنامهریزی جامع و بهموقع برای شهرسازی از پیچیدگی بیشتر این مسئله جلوگیری نماید. همچنین یک برداشت کلی در بلوچستان این است که روند شهرنشینی نامنظم و بیرویه در این ایالت براثر دو عامل قحطی و جنبشهای مقاومت صورت میگیرد. این بار، بارندگیهای طولانی در بلوچستان موجی از رضایت را در سراسر ایالت به ارمغان آورده است، بهطوریکه افراد محلی تخمین میزنند که ذخیره آب سالم در چاهها و حوضچهها به رفع نیازهای مردم برای چند ماه آینده کمک خواهد کرد؛ اما در جنوب بلوچستان میزان بارندگی بین سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۱۸ میلادی ۷۴ درصد کاهشیافته است. این وضعیت بخشهای مدیریت آب، کشاورزی، دامداری و بهداشت را بهشدت تحت تأثیر قرار داده است. بر اساس ارزیابی بینالمللی امداد اسلامی، ۳۵ درصث از جمعیت چاغی، نوشکی، خاران و واشک به گوادر، تربت، کویته، پنجگور و قلات مهاجرت کردهاند و این مهاجرتها هم دائمی و هم موقتی بودهاند. افراد وابسته به صنعت دامداری با بهبود شرایط به مناطق خانه خود بازمیگردند. با این حال، امکانات بهداشتی و آموزشی بهتر نقش مهمی در ترغیب بسیاری از پناهندگان برای استقرار دائمی در شهرها دارند.
جنبش مقاومتی اخیر نیز منجر به مهاجرت گسترده از روستا به شهرها شده است. بهرام بلوچ میگوید که این مقاومت جریان قابلملاحظهای از مهاجرت را ایجاد کرده است. وی میافزاید: مردم به دلیل احساس ناامنی از شهرکها به شهرها مهاجرت میکنند. با این حال، آنها با توجه به سطح زندگی در شهرها و وجود یا عدم وجود امکانات، در مورد اقامت دائمی و یا ترک شهرها تصمیم میگیرند. تربت بهعنوان الگویی از تحولات شهری برای جنوب بلوچستان مطرحشده است. در این جایگاه شهر تربت، مهاجرانی نیز که به هر دلیلی یا به میل و رغبت و یا بهاجبار ساکن این شهر شدهاند نیز نقش دارند. این تغییرات در حال ایجاد فرهنگ مدنی در شهر است و دولت را ملزم میسازد تا تمهیدات کافی را برای فراهم نمودن امکانات اولیه بهداشتی و آموزشی و فرصتهای اقتصادی اتخاذ نماید. این تغییرات در منطقه مکران میتواند منجر به تحول اساسی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در ایالت گردد. درنتیجه این تغییرات، علاوه بر رشد فعالیتهای قبیلهای و سنتی مانند کشاورزی و دامپروری که از قبل در مکران موجود بودهاند، در حال حاضر ظرفیت برای انواع تجارت و کسب و کارهای کوچک نیز ایجاد شده است. در جامعهای فراتر از تقسیم طبقاتی، جمعیت قابلتوجهی از طبقات متوسط و زیر متوسط در حال ظهور هستند که ارزشها و معیارهای اخلاقی آنها بههیچوجه با جامعه سنتی بلوچ همخوانی ندارد.
ملک سراج اکبر، روزنامهنگار بلوچ مقیم ایالاتمتحده، معتقد است که باوجود وخیمتر شدن اوضاع امنیتی و تنشهای سیاسی، یک تغییر عمده اجتماعی در بلوچستان ریشه دارد. اکنون مردم در مکانی بسیار بهتر از پدران خود زندگی میکنند. آنان تحصیلکرده هستند، درآمد بیشتری کسب میکنند و از یک شیوه زندگی بهتر بهرهمند میشوند. وی در توضیح سخنان خود میگوید: نقش شهرنشینی در تحقق این تغییرات بسیار مهم است. این امر بهداشت و مسکن بهتری را فراهم نموده و درآمد مردم را افزایش داده است و آنان زندگی بهتری را میگذرانند. معلوم نیست که فعالان سیاسی این موضوع را از چه دیدگاهی خواهند دید. ممکن است آنان این موضوع را دیوانگی و یا چیز دیگری بدانند؛ اما اینیک واقعیت است و اگر صرفا از منظر اقتصادی و آماری دیده شود، اینیک داستان موفقیت است.
نظرات متفاوت با این دیدگاه نیز در این منطقه وجود دارد که طبق آن، توسعه سیستم بزرگراه و ساخت جادهها تردد و فعالیت شورشیان را نیز تسهیل کرده است. حملات تروریستی در بلوچستان طی چند ماه گذشته بیشتر در امتداد بزرگراه ساحلی مکران و M-۸ صورت گرفته است. بهاینترتیب تروریستها اهداف مختلفی به دست آوردهاند که شامل پاسگاههای امنیتی، کاروانهای نظامی، پلها، کارگران و افراد دیگر شهرها میباشند. تهدیدات امنیتی برای پروژه کریدور اقتصادی چین-پاکستان در گوادر نیز توسط بخشهای همجوار مانند لسبیلا، آواران، کچ و نوار ساحلی مکران مطرح بوده است. با این حال، دیدگاه رایج در نزد عموم مردم مناسبتر به نظر میرسد اکثریت در اینجا بر این باورند که ساخت بزرگراههای جدید نهتنها ارتباط و مسافرت به مناطق دورافتاده و محروم را تسهیل میکند، بلکه این مجموعه جادهها و بزرگراهها در گسیل داشتن عناصر مقاومت بلوچ به مناطق دور افتاده نیز نقش مهمی داشته است.
مسئله ایران
بلوچستان در حال حاضر بزرگترین بازار محصولات واردشده غیرقانونی و بدون پرداخت عوارض میباشد. در بخشهای قبایلی ایالت خیبرپختونخوا نیز وضعیت مشابهی وجود دارد. در این مرزها حدود ۳۵ جاده با امکان تردد کامیون وجود دارد و علاوه بر آن ۲۵۰ مسیر فرعی دیگر نیز وجود دارد. به دلیل دور بودن منطقه، حفظ کنترل دولت در اینجا کاری بسیار دشوار میباشد. به همین دلیل است که بازداشتن مردم از تجارت غیرقانونی و قاچاق در این منطقه غیرممکن میباشد. وانت های آبیرنگ ایرانی که در بزرگراههای جنوب بلوچستان دیده میشوند، نشانه بارز این منطقه است که در اصطلاح محلی زامیاد نامیده میشوند. حضور این کامیونها در این منطقه نشان میدهد که چگونه جادههای جدید در رشد اقتصاد غیررسمی نقش داشتهاند. این زامیادهای آبی که اکثر بدون پرداخت عوارض گمرکی میباشند، برای قاچاق روغن و دیزل از ایران و همچنین سایر کالاهای ایرانی، از جمله روغن خوراکی، صابون و غیره مورد استفاده قرار میگیرند.
این کامیونها که بشکههای آبی در آنها حمل میشود در سراسر ایالت قابلشناسایی هستند. بزرگراه M-۸ دسترسی به مناطق مرزی ایران را برای پاکستان آسانتر کرده است؛ زیرا قسمت قابلتوجهی از این بزرگراه درامتداد مرز میگذرد. این کامیونها در هر دو طرف بزرگراه قابلمشاهده هستند؛ گویا بزرگراه برای آنها ساختهشده است. در راههای صحرا و کوهستان نیز همین کامیونها دیده میشوند. رانندگان این کامیونها به راهها کاملا آشنایند و مسیرهایی را انتخاب میکنند که با پاسگاههای پلیس مواجه نشوند.
شهزاد ذوالفقار میگوید: بیشترین بهره ساخت این بزرگراهها به ایران رسیده است و این کشور از این طریق انتقال نفت و دیگر اجناس خود به مناطق دور افتاده را امکانپذیر ساخته است. اما در هر شهرک بلوچستان بهطور واضح مشاهده میشود که بازارها کاملا تحت سلطه کالاهای ایرانی است. یکی از مغازهداران پنجگور میگوید: این به نفع هر دو کشور است. ایران به پول نقد احتیاج دارد و مردم به دسترسی آسان به نیازهای اساسی نیاز دارند. علاوه بر نیروهای مرزبانی، پاسگاههای گمرک و پاسگاه پلیس نیز در بزرگراههایی که این کامیونها از آنجا وارد و خارج میشوند حضور دارند. گاهی دولت ایالتی قاچاق نفت را ممنوع اعلام میکند. قاچاقچیان غالبا شکایت دارند که مجبور هستند نیمی از درآمد خود را به ارباب خود بدهند. اربابها درواقع بلوچهای دو طرف مرز هستند که با همدیگر در ارتباط میباشند. وقتی یک ارباب پاکستانی از یک ارباب ایرانی سفارش میگیرد، زامیاد خود را به مرز میفرستد. ارباب پاکستانی از یک زامیاد پر از نفت مبلغ ۴۰۰۰۰ روپیه درآمد دارد.
دولت ایالتی گاهی اوقات تجارت غیرقانونی کالاهای دیگر را نیز ممنوع قرار میدهد؛ اما مشکل اینجاست که اکثریت مردم نیازهای زندگیشان را با همین کالاها تأمین میکنند. در سال ۲۰۱۸، ممنوعیتی که در این زمینه اعمالشده بود علاوه بر افراد وابسته به حملونقل، از سوی عموم مردم نیز مورد اعتراض قرار گرفت. اعلامیه دولت مبنی بر برپایی حصار در مرز ایران نیز موجب ناآرامیهای زیادی در بین مردم محلی شد. با اینحال، دولت همچنین تخمین میزند که حصار کشیدن در تمام مرزها بر اساس جغرافیای منطقه کار دشواری است. نیروهای امنیتی فقط بخشهای مشخصی از مرز را که تردد شبهنظامیان و شورشیان از آنجا گزارششده بود، حصار زدند. در صورت ناکامی در حصاربندی مرز، افزایش میزان مهاجرت به شهرها امری طبیعی است؛ زیرا روستاییانی که دور از مناطق شهری زندگی میکنند در صورت عدم وجود کالاهای قاچاق قادر به دسترسی به اشیاء اساسی مورد نیاز خود نخواهند بود. اگرچه این بزرگراهها به افزایش تجارت غیرقانونی و قاچاق منجر شدهاند، اما باید اذعان داشت که وجود این راهها باعث افزایش فعالیت اقتصادی شده و در کاهش میزان جرم و جنایت، کاهش میزان گرایش جوانان به جداییطلبی، مقاومت قومی و ستیزهجویی نیز مؤثر واقعشده است. اثرات این تغییرات مثبت را نهتنها در مناطق مجاور این بزرگراهها بلکه در مناطق جنوبی، جنوب غربی و مرزی ایالت سِند نیز میتوان مشاهده کرد. حتی بخشهای مرکزی ایالت، بهویژه مستونگ، تحت تأثیر این تغییر اجتماعی ـ اقتصادی قرارگرفتهاند. زمانی این بخش علاوه بر جداییطلبان بلوچ، بهشدت در چنگ تروریستها و شبهنظامیان فرقهای نیز قرار داشت؛ اما اکنون اوضاع بسیار بهبود یافته است. مردم محل، آن را به جوانان همیشه مشغول و پولساز تشبیه میکنند. پول، شادی آورده است. عدیل بلوچ، دانشجوی دانشگاه بلوچستان از مستونگ میگوید: این امر بر سبک معماری منازل نیز تأثیر گذاشته است. حتی در مناطق دور افتاده روستایی، خانههایی از آجر بهجای خانههای گلی دیده میشوند. با وجود اینکه با احداث راهها و توسعه زیرساختها تجارت و کسب و کار غیرقانونی و غیررسمی افزایشیافته است، اما زمینه آغاز کسب و کارهای رسمی در این منطقه هنوز فراهم نشده است و در حال حاضر نیز به دلیل مسائل امنیتی، هنوز نمیتوان سرمایهگذاران بزرگ را برای سرمایهگذاری در این منطقه جذب کرد. توازن تجاری در مرز تفتان به نفع ایران است. پاکستان فقط میتواند برنج و میوههای فصلی را صادر کند، اما کالاهایی که از ایران وارد میشود شامل نفت، LPG، خرما، کاشی و سیمان است. صدها تانکر LPG در منطقه تفتان منتظر ورود به پاکستان میباشند. بیشتر این تانکرها به ایالت پنجاب فرستاده میشوند و در زمستان به دلیل کمبود گاز در پاکستان بر میزان این تجارت اضافه میشود.
چگونه باید پیش رفت؟
علیرغم اینکه ساخت و ساز بزرگراهها در بلوچستان تغییر زیادی کرده است، کارشناسان این پروژهها را بهعنوان ”توسعه“ قلمداد نمیکنند. رهبران جامعه محلی میگویند ساخت جاده بهتنهایی نمیتواند سرنوشت یک منطقه را تغییر دهد. در عین حال، نیاز به ایجاد و توسعه مؤسسات دیگر، بهویژه سیاستگذاری وجود دارد که برساخت و ساز و توسعه تمرکز دارد.
بهرام بلوچ میگوید: از فرصتهای ایجاد شده توسط این بزرگراهها بهطور کامل استفادهنشده است. بهعنوانمثال، ساخت بزرگراهها و جادهها در نوار ساحلی میتوانست بخش گردشگری را رونق بخشد؛ اما این موضوع در اولویتهای دولت قرار ندارد. در سال ۲۰۰۸ میلادی، اداره برنامهریزی و توسعه شهری تأسیس شد. این اداره بهجز در زمان دولت دکتر عبدالمالک بلوچ که تا حدی موردتوجه قرار گرفت، تقریبا غیرفعال بوده است. سناتور انوارالحق کاکر میگوید که دولت میخواهد این روند شهرسازی در اسرع وقت به پایان برسد؛ اما استراتژی و مراحل اداری لازم برای تکمیل آن وجود ندارد.
شهرنشینی سازمانیافته به برنامهریزی توسعه نیاز دارد. طبق ادعای دولت بلوچستان، این پروژهها شامل ساخت مراکز اقتصادی، ساماندهی منابع زیرزمینی، توسعه صنعت قایقرانی، توسعه بخش گردشگری و طرح جامع برای ساخت و توسعه شهرهای بزرگ بهویژه کویته و گوادر است و دولت در حال تلاش در تنظیم این امور میباشد تا توسعه شهرها و ارتباط زمینی بین آنها بهبود یابد. جام میر کمال خان، سروزیر ایالت بلوچستان میگوید: دلیل اصلی این وضعیت فقدان حکومتداری شایسته و موفق میباشد. او در ماه مارس در مصاحبه با نگارنده گفت: تمام توجه من بر بهبود حکومتداری متمرکزشده است. وی گفت که دبیرخانه سروزیر نقش اساسی را در ارائه نمونه حکومتداری ایفا میکند. وی میگوید: من میخواهم به این دبیرخانه نگاهی حرفهای بدهم، میخواهم ساختار سنتی حاکمیت را تغییر داده و افزایش ظرفیت بروکراسی ایالتی و نظام حکومتی را مرکز توجه خود قرار دهم. ما در سطح بخشها مرکزیت امور مالی را خاتمه داده و کار خود را در این امور آغاز نمودهایم.
در همین حال، رفیع الله کاکر، متخصص در زمینه سیاستهای عمومی و ارائه کمکهای فنی به دولت بلوچستان، میگوید که هیچ مالکیت سیاسی در مناطق شهری جدید در نظر گرفته نمیشود و هیچ برنامهریزی اقتصادی نیز در این موارد صورت نمیگیرد. وی افزود، بدون داشتن یک اقتصاد سیاسی برنامهریزیشده، نمیتوان سطح متعادلی از جمعیت رو به رشد شهری را حفظ کرد. بلکه انتقال منابع انسانی با مهاجرت به شهرهای بزرگی مانند کویته، تربت و گوادر ادامه خواهد داشت. حقیقت این است که افزایش سرمایههای سیاسی با مشارکت افراد محلی صورت میگیرد؛ اما به نظر نمیرسد که نهادهای دولتی در مورد انتخابات دولت محلی یعنی شهرداری ها جدی نمیباشند. اگرچه این روند فقط برای شهرسازی مساعد است. ساخت بزرگراهها ممکن است بهنوعی بر سبک زندگی، اقتصاد و شهرنشینی مردم بلوچ تأثیر گذاشته باشد؛ اما مسلم است که با این روند تصور مبنی بر اینکه قوم بلوچ مخالف توسعه هستند بهکلی از بین رفت. به نظر میرسد فعالان سیاسی، بازرگانان، صاحبنظران، محققان و روزنامهنگاران در جنوب بلوچستان همواره همین نظر را تکرار میکنند. یک مدرس اقتصاد دانشگاه تربت چنین اظهارنظر میکند: اگر یک بزرگراه بتواند چنین تغییر بزرگی ایجاد کند، چه دلیلی وجود دارد که شهرنشینی منظم و توسعه برنامهریزیشده باعث تغییر کامل ایالت نشود؛ اما در اینجا یک پرسش اساسی مطرح میشود و آن اینکه آیا یک بلوچستان متحول شده با روحیه طبقه حاکم قدرتمند کشور سازگار خواهد بود؟
نویسنده: محمد عامر رانا
روزنامه انگلیسی دان / تجزیه و تحلیل آنلاین
نظر شما